۳۶۶ بار خوانده شده

غزل شماره ۱ (در بازگشت از سفر حج)

وا حسرتا که جدا شدم از خانه خدا
از غصه وقت گشت شود دل ز هم جدا

ما را نبود خواهش رفتن ز کوی دوست
اما چو امر اوست، ز سر می کنیم پا

اهل صفا به داغ غم مروه مرده اند
من شاد چون زیم، که شدم دور از صفا

حجر و مقام و زمزم و ارکان و ملتزم
گویند باز گرد، کجا می روی کجا؟

دامان دل گرفته، برندم کشان کشان
حنانه، روضه، منبر و محراب مصطفی

از اشتیاق یثرب و درد فراق بیت
کاهی است دل، فتاده میان دو کهربا

خالد چو دوست در همه جا جلوه گر شود
پس غم مخور ز خانه او گر شدی جدا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:غرل شماره ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.