۲۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۷۶

نبود یار من آن را که یار داشتمی
گهی به دیده و گه در کنار داشتمی

ز من برید و غمم یادگار داد که کاش
دو سه دگر هم ازین یادگار داشتمی

به ناز گفتی گه گه من از آن توام
دروغ گفتی و من استوار داشتمی

خراب کرده خوبانست خان و مان دلم
وگر نه بهتر ازین روزگار داشتمی

به قهر می کشدم عشق و این همان خصم است
که پیش ازین من نادانش خوار داشتمی

به باغ کاش بهم بودمی که تا پیشش
ز خون دیده زمین لاله زار داشتمی

کدام گل ته او بود تا دو دیده خویش
برفتمی و به بالای خار داشتمی

خراشها که درین سینه بودی از کف پاش
برین جراحت جان فگار داشتمی

دریغ یک سر خسرو هزار بایستی
که تیغ او را مشغول کار داشتمی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.