۲۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۲۴

صبا زلف ترا گر دم ندادی
گره بر کار من محکم ندادی

ور از درد دل ما بودی آگاه
مشاطه گیسویت را خم ندادی

وگر در عقل گنجیدی خیالش
ورق بر دست نامحرم ندادی

حکیم ار عشق دانستی، خرد را
نشان سوی بنی آدم ندادی

وگر عاشق به دست خویش بودی
عنان دل به دست غم ندادی

وگر جاوید بودی ملک مقصود
سلیمان دیو را خاتم ندادی

صبا هم دوزخی دانست ما را
وگرنه سوز ما را دم ندادی

ستد جان و جوانی داد ما را
چه می کردم، اگر آن هم ندادی

خلاصی دیدی ار خسرو ز زلفش
گره ها را ز گریه نم ندادی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.