۳۶۷ بار خوانده شده

غزل ۲۸

صوفی بصدق دل نشوی تاصفا کجاست
این راه باصفاست ولی جز جفا کجاست

مقصود از جفاست خلاصی ز ما و من
جز ما و من خلاص شُدن راه صفا کجاست

گر دلق فقر را تو به پوشی چه میشود
آن لایق تو سیرت درویشی را کجاست

وین پوشش تو دلق همه خودنمائی است
جائیکه خود نمائی ست ، فقر و فنا کجاست

ای یار خود نمائی با دلق میکنی
آخر ازین خیال پشیمانیت کجاست

دائم تو ذکر هُو خوان، باصدق دل ای یار
باهُو بساز هر دم آن هوی ها کُجاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۷
گوهر بعدی:غزل ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.