۲۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۲۰

ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی
تا دیده و دل هر دو گرفتار نبودی

شرمنده نبودی اگر از ریختن خون
آن زلف نگون تو نگونسار نبودی

بودی سر آتش که بدیدی به سوی من
گر نرگس مخمور تو بیمار نبود

برداشتمی این دل در گوشه فتاده
گر از غم و اندیشه گرانبار نبودی

هم سهل گذشتی ستم و هجر تو بر من
گر شحنه غم بر سر این کار نبودی

مردم ز جفای تو و کس زنده نماند
در عالم اگر یار وفادار نبودی

دشوار شد احوال من و دوست نداند
گر دوست بدانستی، دشوار نبودی

خسرو، اگرت دیده به خوبان نفتادی
از غمزه خوبان دلت افگار نبودی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.