۲۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۸۴

ز من برشکستی به یکبارگی
در وصل بستی به یکبارگی

درافتاده بودی به دامم، چه سود؟
که از دام جستی به یکبارگی

بیا کز جدایی بر انداختم
همه ملک هستی به یکبارگی

مگر در دلت مهربانی نماند!
که پیمان شکستی به یکبارگی

برفتی و با بدسگالان من
به عشرت نشستی به یکبارگی

چه می خورده ای، خسروا، که دگر؟
ز اندوه رستی به یکبارگی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.