۲۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۶۸

گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری
دزد حوادث هم است از پی انگشتری

عقل حوادث نپخت در پس نه پرده، زآنک
رخنه بال من است در فلک چنبری

راست روی پیشه کن همچو سحاب سپهر
بو که ازین دیوگاه جان به سلامت بری

حرف طلب کن نه نقش کز ره معنی خطاست
معتقد پایدار دست به صورتگری

سوزش عشاق تو هست چو آتش به دل
نه ز پی مردمی است دولت خاکستری

قابل عصمت نیند، پند نگویند، ازآنک
مغ نشود پارسا، سگ نشود جوهری

گر چه در آخر زمان پرورش دین کم است
عدل خلیفه بس است از پی دین پروری

قطب جهان کاهل ملک خدمتی در گهش
جمله سر آرند پیش، تاج شهی بر سری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.