۲۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۶۶

آمد آن شادی جان بر ما دی
شادی افزود مرا بر شادی

پایش افتادم و لب بگرفتم
گفت، بگذار، کجا افتادی؟

گفتم آن کردم، چون باد صبا
از دل غنچه گره نگشادی

سرو در آرزوی بندگیت
گله ها می کند از آزادی

یاد داری که از این پیش ز لطف
باده بر یاد خودم می دادی

کرد بیداد تو بر خسرو جور
نستد دارویی از بیدادی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.