۳۴۵ بار خوانده شده

فال حافظ

در بستر اوفتادم و دیوان خواجه را
برداشتم که هست مرا وجد و حال ازو

با خاطری ملول گشودم کتاب را
وز لوح دل زدودم رنگ ملال ازو

با شعر او به منظر افلاکیان شدم
پرواز ازو،هدایت ازو بود و بال ازو

گفتم به شوق دیدن آن ماه دیرتاب
گیرم چنان که رسم جهان‌ست فال ازو

در برزخی که داشتم از بیم و از امید
دل می‌تپید در بر و کردم سوال ازو

شد صفحه باز و مردم امیدوار چشم
خواند آنچه شرمگین شد سحر حلال ازو

«دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار هم»
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:جهنم زندگی
گوهر بعدی:زود مرو
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.