۴۵۹ بار خوانده شده
سحرگه به راهی گذر داشتم
دلی خوش چو باد سحر داشتم
سری پر غرور و تنی زورمند
روانی به امید و طبعی بلند
به راهم سگی کوچک آمد به پیش
سگی مانده دور از خداوند خویش
سگی بیخداوند و ویرانهگرد
نسنجیده در زندگی گرم و سرد
دلم را به دم لابه ای نرم کرد
به رفتار شیرین سرم گرم کرد
به ناگه یکی استخوانپاره دید
گرفتش به دندان و از پی دوید
به پیش اندرم تیز بشتافتی
زدی نیشی ار فرصتی یافتی
دگر باره با طعمه ی خویشتن
دویدی سراسیمه دنبال من
بدو گفتم: ای سگ تو آزادهای
به دنبال من از چه افتادهای
تو ای برتر از من به ارزندگی
به گردن منه رشته ی بندگی
به گیتی تو را مادر،آزاد زاد
چرا بایدت سر به زنجیر داد
چو خود استخوان جویی و خود خوری
چه منت ز مولایی من بری
برو جان من عزت اندیش باش
سگ من چرایی؟ سگ خویش باش
سرانجام گشت از بد اختران
نصیحتگر سگ، سگ دیگران
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دلی خوش چو باد سحر داشتم
سری پر غرور و تنی زورمند
روانی به امید و طبعی بلند
به راهم سگی کوچک آمد به پیش
سگی مانده دور از خداوند خویش
سگی بیخداوند و ویرانهگرد
نسنجیده در زندگی گرم و سرد
دلم را به دم لابه ای نرم کرد
به رفتار شیرین سرم گرم کرد
به ناگه یکی استخوانپاره دید
گرفتش به دندان و از پی دوید
به پیش اندرم تیز بشتافتی
زدی نیشی ار فرصتی یافتی
دگر باره با طعمه ی خویشتن
دویدی سراسیمه دنبال من
بدو گفتم: ای سگ تو آزادهای
به دنبال من از چه افتادهای
تو ای برتر از من به ارزندگی
به گردن منه رشته ی بندگی
به گیتی تو را مادر،آزاد زاد
چرا بایدت سر به زنجیر داد
چو خود استخوان جویی و خود خوری
چه منت ز مولایی من بری
برو جان من عزت اندیش باش
سگ من چرایی؟ سگ خویش باش
سرانجام گشت از بد اختران
نصیحتگر سگ، سگ دیگران
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:در جوار رود سن
گوهر بعدی:نمی آید بدست