۲۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۶۲

لبت در سخن انگبین ریخته
رخت مشک بر یاسمین ریخته

از آن روی و موی دلاویز تست
دلم در شب و روز آویخته

چو باد صبا دید رخسار تو
به گل گفت «کای روی تو ریخته

برانگیختی بر من اسپ جفا
دگر تا چه ها باشد انگیخته؟»

ز خسرو گریزان مشو کو شده ست
اسیر تو، وز خویش بگریخته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.