۳۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۵۶

چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرده
گل رخش ز خمار شراب پژمرده

شدند خوبان پژمرده زان جمال چنانک
شود شکوفه تر ز آفتاب پژمرده

در آفتاب مرو ماه من که نآرد تاب
رخت که می شود از ماهتاب پژمرده

ببردی آب، همه گلرخان دو تا گشتند
چو آن گلی که کشندش گلاب پژمرده

بدید نرگس بستان به خواب چشم ترا
شد از تحیر آن هم به خواب پژمرده

مرا بگیر چو گل لعل بر رخ از دم سرد
که تو به توست همه خون ناب پژمرده

وصال خواست ز تو خسرو و جوانی یافت
که گشت غنچه دل زان جواب پژمرده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.