۲۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۸۷

لاله دمد از خون شهیدان غم او
تا حشر در آیند به خوان علم او

از جور و وفا و ستم هر که بپرسی
در عشق مساوی ست وجود و عدم او

می زد رقم غالیه نقاش سیه کار
بشکست ز رشک خط سبزت قلم او

در پای خم امروز چو من صاف دلی نیست
جز درد که پیوسته بود در قدم او

خسرو چو خورد می ز سفال سگ کویش
جمشید حسد می برد از جام جم او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.