۲۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۸۷

ای بوده در قفای تو دایم دعای من
بیگانگی مکن که شدی آشنای من

دست از جفا بدار، وگرنه دعا کنم
تا داد من ز تو بستاند خدای من

گر من دعا کنم به سحرگاه، وای تو
گر دست من نگیری، صد بار وای من

تو از برای عشقی و عشق از برای تو
من از برای دردم و درد از برای من

تو پادشاه حسنی و خسرو گدای تو
ای جان، بگو که کیست فقیر و گدای من؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.