۲۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۳۲

تا از بر تو جدا شدم من
یارب که غمت چه کرد با من

از دیدن تو ز دست رفتم
ای کاش ندیدمی ترا من

سیماب شدی و از خیالت
در خویش گمم چو کیمیا من

رفت آن که به یکدیگر رسیدیم
من بعد کجا تو و کجا من

گیرم به غمم رها کنی تو
هرگز غم تو رها کنم من!

گر زنده بمانم اندر این غم
جز مرگ نخواهم از خدا من

کس نیست بدین ستم گرفتار
با خسرو دل شکسته یا من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.