۲۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۲۳

خوش آمد با توام دیدار کردن
نظر در روی چون گلنار کردن

کشیدن باده بر روی تو، وانگاه
تماشای گل و گلزار کردن

چه خوش باشد ترا از خواب مستی،
به زخم بوسه ها بیدار کردن

ز من در پیش تو کاری نیابد
به جز نظاره دیدار کردن

نیارم از لبت دل را جدا کرد
که نتوان خون ز خون بیزار کردن

به جرم عشق اگر خونم بریزند
نخواهم هرگز استغفار کردن

به شمشیری نگردم منکر از عشق
ز تو کشتن، ز من اقرار کردن

مگو خسرو که اینها گفتنی نیست
نمی شاید سخن بسیار کردن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.