۲۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۲۰

خمار و خواب و چشم کافرش بین
شکنج و پیچش زلف ترش بین

دل پاکان و جان پارسایان
هلاک غمزه های ساحرش بین

چو غوغای مگس در خانه شهد
نفیر مستمندان بر درش بین

به جای آب اگر ساکن ندیدی
درون پیرهن سیمین برش بین

بتا جعدت پر از دلهاست خواهی
گره بگشا، به هر مو اندرش بین

همه شب باده نوشیده ست تا روز
هنوز آن خواب مستی در سرش بین

بدیدم یک رهش، دیوانه گشتم
دلم گوید که بار دیگرش بین

دلم را سوختی ور باورت نیست
درونم چاک کن، خاکسترش بین

چو گوید خسرو از غم گریه چشم
ز خاک پای شاه کشورش بین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.