۳۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۹۲

زین پس سر آن نیست که من زهد فروشم
ساقی، قدحی ده که به روی تو بنوشم

جایی که نیرزد به جوی دین درستم
این توبه صد جای شکسته چه فروشم؟

بس پیر خرابات که دیدم به شفاعت
تا باز گشادند در میکده دوشم

اکنون که سرم شد به در میکده پامال
چون بیم دهد محتسب از مالش گوشم؟

بوده ست ز هوش و دلم اندیشه تیمار
المنت لله که نه دل ماند نه هوشم

رفت آن که مصلا به کتف داشتم، اکنون
بازیچه گه مغ بچگان شد سر و دوشم

پوشیده بسی خدمت بت کردم و زین پس
زنار هوس می کندم، از تو چه پوشم؟

چون باز نیامد ز بت و بتکده خسرو
اصلاح مزاج سگ دیوانه چه کوشم؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.