۲۲۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۷۶

دل ز مهر تو در که پیوندم؟
دل ز مهرت کجا کند بندم؟

بس که دل می دری و می دوزی
یک دل است و هزار پیوندم

پیش ازینم دلی و دردی بود
دل شد، اکنون به درد خرسندم

به یکی دل غم تو نتوان خورد
بو که زلفت دهد دلی چندم

روی من زعفران شد و زین روی
خیره بر روی خود همی خندم

هر دم از تندباد سینه خویش
صبر از شاخ و بیخ برکندم

پند کم ده مراکز آن بگذشت
که نصیحت کند خردمندم

بعد از این دل به نیکوان ندهم
خسرو، ار جان دهد خداوندم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.