۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۶۳

ما در این شهر پای بند توایم
عاشق قامت بلند توایم

مرده آن دهان چون پسته
کشته آن لب چو قند توایم

می دوانی و می کشی ما را
چون بدیدی که در کمند توایم

ای جفا بر دلم پسندیده
دوستی بود، ار سپند توایم

گو رفیقان، سفر کنید که ما
نتوانیم، پای بند توایم

گذری می کن، ار طبیب منی
آتش می نه، ار سپند توایم

باز پرسی تو حال خسرو را
تا چه غایت نیازمند توایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.