۲۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۱۰

تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم
خونابه دل است شرابی که من خورم

از خوردن جگر جگر من کباب شد
نبود سزای خورد کبابی که من خورم

هرگز نخوردم آب خوش خویش در جگر
تیغ است بی تو قطره آبی که من خورم

از خون خورم به یاد لبت قطره ای که نیست
طوفان آفت این می نابی که من خورم

سنگ است خسرو، ار نه کجا طاقت آورد؟
از شعله های دل تف و تابی که من خورم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.