۲۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۰۶

هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم
وز گلشن مراد صفایی نیافتم

گر همچو نای در شغب آیم، عجب مدار
کز چنگ روزگار نوایی یافتم

ایام ناشتا صفت آمد از این قبل
بر خوانچه امید صلایی نیافتم

دردم ز حد گشت و صفایی نشد پدید
کارم به جان رسید و دوایی نیافتم

خونم بریخت عالم و خون دگر ز چشم
عمدا بریختم که بهایی نیافتم

سلطانیا، به صحبت دشمن گذار عمر
کز دوستان عهد وفایی نیافتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.