۲۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۸۸

من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خواهم
کامم همین کزان در خاکی به کام خواهم

دارم هوس که میرم، در پیش تو کیم من؟
نه خضر و نه مسیحا، نه این مقام خواهم

از زنده داری شب چون نیم کشته گشتم
از کشتگانت مانا خوابی تمام خواهم

من خون دیده نوشتم، این است عشرت من
آیا چه جای بادا بی تو که جام خواهم؟

یابم اگر گدایی شامی به گرد کویت
نقصان بود به همت، گر ملک شام خواهم

دیدن ز بس که بینم حسن تو دیگران را
نه گل درست بینم، نه مه تمام خواهم

خود را سلام گویم از تو، بدین شوم خویش
تو زر پخته بخشی، من سیم خام خواهم

بر درد عشقبازی، خسرو دوا نخواهد
دردش نصیب من شد، من بر دوام خواهم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.