۲۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۸۶

گر سخن زان قد رعنا گویم
بیش از آن است که زیبا گویم

با چنان قد چو کمر بربندی
جای آن است که بر جا گویم

تا تو در سینه درونی دل را
تیر در خانه جوزا گویم

دل من حامل غم کردی و من
زاده الله تعالی گویم

هر دو چشمم که در آب اند یکی
هر یکی دو یم دریا گویم

بی رقیب آی شبی تا پیشت
حال خود گویم و تنها گویم

سر نهم بر کف پایت، وانگاه
لیتنی کنت ترابا گویم

آن چنان سوخته ام از جورت
که بسوزد دلت او را گویم

حال خسرو نگر، ابرو مشکن
گر نگویم سخنی یا گویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.