۲۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۵۶

بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، چه کنم؟
وز دلم پوشش این راز نیاید، چه کنم؟

باز داری که منه دیده به رویم چندین
دیده باز آمد و دل باز نیاید، چه کنم؟

از یک ابرو دهیم دل که ببخشم جانت
چون رضای دوم انباز نیاید، چه کنم؟

عقل گوید که بکش ناز دگر یاران نیز
چون ز یار دگر این ناز نیاید، چه کنم؟

حال من پرسی، خواهم که بگویم، لیکن
وز تحیر ز من آواز نیاید، چه کنم؟

خسرو، از یاد لبت گر چه لب خود بگزد
آن حلاوت ز چنین کار نیاید، چه کنم؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.