۲۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۵۴

پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم
ور کنم نیز یقین دان که به عمدا نکنم

به تماشای رخ چون گل تو می آیم
ور بگویی، به چمن پیش تماشا نکنم

آنچه بر من لب تو می کند، ای جان، من نیز
می تتوانم که کنم بر لبت، اما نکنم

تا بگویم که فلان در دل من دارد جای
خویشتن را به دل هیچ کسی جا نکنم

تو همه خون کنی از غمزه و من آه کنم
پس بگویی «مکن » ای شوخ، مکن تا نکنم

دوش گفتی که وفایی بکنم، ترسم، ازآنک
ناگهان در دلت آید که «کنم یا نکنم »

بوسه ای چند بگفتی که ترا خواهم داد
گر به خسرو ندهی، بیش تقاضا نکنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.