۲۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۴۹

وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم
چند بر زرق و ریا نام مناجات نهیم

گر فروشیم مصلا ز پی می، به ازآنک
رخت تزویر به بازار مکافات نهیم

مست گر، پای بلغزد، چو در آن ثابت است
دیده بر پاش به صد عذر و مراعات نهیم

دیده داریم و دل و جان و تن از عشق خراب
بر خرابی دو سه در وجه خرابات نهیم

عاشق صورت خوبیم که خلقی همه سر
بر در کعبه و ما بر قدم لات نهیم

شاه جان گشت چو بازیچه نفس کج باز
بینم اندر محل شه رخ و سر مات نهیم

دل خسرو که همه شیشه می می سنجد
سنگ قلب است که در پله طاعات نهیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.