۲۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۱۳

بسیار خواهم از نظر تا روی او یکسو کنم
می خواست چشمم سوی او، از چه دگر سو رو کنم

گر می ندانم کز وفا دور است خوی نازکت
این چشم خون پالای را در چشم آن بدخو کنم

در چار سوی آرزو کاری ست با رویت مرا
رو سوی من کن یک زمان تا کار خود یکسو کنم

پهلو کنم از غم که او بشکست پهلوی مرا
من خود سگم گر فی المثل، شیرم ز غم پهلو کنم

بیماریی دارم نهان زان نرگس جادوی تو
دردم زیادت می شود هر چند می دارو کنم

چون نگذارند زلف تو بویی، به جایش جا کنم
هر جا که زلفت بگذرد، خاک زمین را بو کنم

خسرو همه تن موی شد در آرزوی روی تو
یک مویت از سر کم شود، این را به جای او کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.