۲۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۰۷

زان غمزه خونخوار جان افگار خوش می آیدم
ناخوش بود زخم نهان، زان یار خوش می آیدم

ای آنکه بر درد دلم تدبیر درمان می کنی
بگذار کاین دل همچنین افگار خوش می آیدم

شاهدپرستم خوانده ای، ای زاهد و منکر نیم
پنهان چه دارم پیش تو، این کار خوش می آیدم

تسبیح و زهد، ای پارسا، دانم که خوش باشد،ولی
گر راست می پرسی ز من زنار خوش می آیدم

افتادم اندر راه تو، تا خاک گردم زودتر
وان پای نازک، چون کنم، رفتار خوش می آیدم

گفتی «دو چشم و دو لبم، زینها کدام آید خوشت؟»
خوردند اگر چه خون من، هر چار خوش می آیدم

از گریه من خار رهت اندر سر کویت، کنون
از دیده رفتن سوی تو بر خار خوش می آیدم

بر باد رویت روی گل می بینم و خون می خورم
خلقی چنان داند مگر گلزار خوش می آیدم

خسرو، چه خواندی ذکر او، یک بار دیگر خوش بود
می گو که یاد آن صنم هر بار خوش می آیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.