۲۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۹۵

بیا، جانا، که جانت را بمیرم
وگر میرم به جان منت پذیرم

خلاص من بجویید، ای رفیقان
که من در قید مهر او اسیرم

نظر گفتند داری با فقیران
من مسکین نه آخر هم فقیرم

نمی آید به گوشت ناله من
که گوش چرخ کر گشت از نفیرم

همی ترسم سرآید عمر خسرو
به درد هجر از حسرت بمیرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.