۲۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۹۴

لبالب کن قدح ساقی که مستم
به می ده جملگی اسباب هستم

مرا کن سرخ رو از جرعه خویش
چه میرانی که پیشت خاک بستم؟

اگر اصحاب عشرت می پرستند
بیا ساقی که من ساقی پرستم

مرا گویند، در مستی چه دیدی؟
که می گویی دل اندر باده بستم

تعالی الله، ازین بهتر چه باشد؟
که از ننگ وجود خود برستم

حد مستی من، ای تیغ، زن، زانک
نه من از می، ز روی خوب مستم

مرا گویی که از کی باز مستی؟
از آن روزی که با خسرو نشستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.