۲۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۳۲

من نخواهم برد جان از دست دل
ای مسلمانان، فغان از دست دل

سینه می سوزد مدام از جور چشم
دیده می گرید روان از دست دل

هر که از دستان دل غافل شود
زود گردد داستان از دست دل

جانم اندر تاب و دل در تب بماند
این ز دست چشم و آن از دست دل

گفته بودم پای در دامن کشم
وین حکایت کی توان از دست دل

قوت پایی نداری، خسروا
تا نهی سر در جهان از دست دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.