۲۲۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۷۲

خلق به هر کار و من برسر سودای خویش
در هوسی هر کسی من به تمنای خویش

گوید همسایه ام هر شبت، این ناله چیست؟
مویه خود می کنم بر تن تنهای خویش

سینه با تاباک و من بنگرم از بیم جان
چند عقوبت کنم بر دل شیدای خویش

من چو نمی بینمت، لطف کن ار گه گهی
من نه همه جای خود بلکه همه جای خویش

حسن فروشی به دل، ناله فروشی به جان
سهل چنین هم مکن قیمت کالای خویش

در دل تنگم همی جز تو نگنجد کسی
کرته ازین به مخواه چست به بالای خویش

پا چو به کویت نهم غیرت کوی ترا
سرمه دیده کنم خاک کف پای خویش

من چو ز اندوه عشق جان نبرم، لیک تو
خال ملامت منه بر رخ زیبای خویش

در حق خسرو فتد، هیچ، که ضایع کنی
رحمت امروز خود از پی فردای خویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.