۲۲۸ بار خوانده شده
ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چار و پنج و شش
کشته چو بنده هر زمان، یک دو سه چار و پنج و شش
گفته به وعده گه گهی یک شب از آن تو شوم
روز گذشته در میان، یک دو سه چار و پنج و شش
گفت صبا ز غیرتم کاید اگر ز کوی تو
همره بوی تست جان، یک دو سه چار و پنج و شش
پیش در تو هر نفس از هوس دهان تو
بوسه زنم بر آستان، یک دو سه چار و پنج و شش
منع دو چشم کن که شد از دل خسته هر دمی
رایت آن دو ناتوان، یک دو سه چار و پنج و شش
گاه نظاره چون که تو جلوه کنی جمال را
کشته شوند عاشقان، یک دو سه چار و پنج و شش
آه و فغان ز مردمان بس که همی کند دمی
خسرو خسته دل فغان، یک دو سه چار و پنج و شش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کشته چو بنده هر زمان، یک دو سه چار و پنج و شش
گفته به وعده گه گهی یک شب از آن تو شوم
روز گذشته در میان، یک دو سه چار و پنج و شش
گفت صبا ز غیرتم کاید اگر ز کوی تو
همره بوی تست جان، یک دو سه چار و پنج و شش
پیش در تو هر نفس از هوس دهان تو
بوسه زنم بر آستان، یک دو سه چار و پنج و شش
منع دو چشم کن که شد از دل خسته هر دمی
رایت آن دو ناتوان، یک دو سه چار و پنج و شش
گاه نظاره چون که تو جلوه کنی جمال را
کشته شوند عاشقان، یک دو سه چار و پنج و شش
آه و فغان ز مردمان بس که همی کند دمی
خسرو خسته دل فغان، یک دو سه چار و پنج و شش
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.