۲۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۳۶

با پسته میگون تو شکر چه کند کس؟
با خنده میمون تو گوهر چه کند کس؟

با روی خود آیینه برابر منه، آیراک
خورشید بر آیینه برابر چه کند کس؟

چون روی توام نیست، جهان را، چه کنم من؟
بی دیدن رویت به جهان در چه کند کس؟

جایی که حدیث لب شیرین تو گویند
نادیده حدیث از لب کوثر چه کند کس؟

ور زلف تو صد جور کند بر دل عاشق
ای ترک، بدان هندوی کافر چه کند کس؟

با چشم جفا کار تو گویم که جفا کن
گوید من از اینها نکنم گر، چه کند کس؟

بسیار بکوشم که رسم من به تو، لیکن
با بخت بد و گردش اختر چه کند کس

گفتی که فلان جهد نکرد از پس وصلم
خون کرد دل سوخته، دیگر چه کند کس

خسرو که فدا کرد دل و جان ز پی تست
ورنه دل ز جان هر دو فنا بر چه کند کس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.