۲۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۳۱

شب زلف تو شد نشانه روز
در کن آن شب از کرانه روز

طرفه خالی ست در میان رخت
شب که دیده ست در میانه روز

روز و شب زان تست، زان خط و خال
دام شب کرده ای و دانه روز

روی تو می کند جهان روشن
چه نهی بر جهان بهانه روز؟

بنده تست آفتاب که هست
چشم روشن به چشم خانه روز

زیر پای تو ریزم، ار یابم
گوهر مشرق از خزانه روز

بار ده تا به دولتت بزنم
نوبت ملک پنجگانه روز

بنده شد همچو خسروت خورشید
گر چه هست او شه یگانه روز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.