۲۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۹۷

سر به کوی عشق غلتانیده گیر
چشم را بر خواب خوابانیده گیر

زلف پیچانت چو گیرم بیهده
تهمتی بر خویش پیچانیده گیر

چشم تو خون می نغلتد از درون
گوهری از دیده غلتانیده گیر

چون نمی گردد دلت، چون آسیا
ما چه گردانیم گردانیده گیر

چند ترکانه به خون اغرا کنی
خانه زنبور شورانیده گیر

پس کند تا کی زبان گردن چو شمع
آتش اندر سینه گیرانیده گیر

گر چه خسرو را بمیرانی ز غم
نام چون باقیست، میرانیده گیر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.