۲۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷۶

ای بر دلم از فراق صدبار
ناگشته به وصل شاد یک بار

در بارگه وصال خویشم
از لطف نمی دهی دمی بار

شب تیره و بار و خر شده لنگ
ترسم نرسد به منزل این بار

بلبل به هوای بوستان سوخت
وین خار نمی دهد گلی بار

باران سعادت الهی
از بهر عطا به خسروت بار

امید به کس ندارم، الا
بر رحمت و لطف ایزد بار

خسرو که ز فرقت تو سوزد
روزی نظری به سوی او دار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.