۲۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷۴

ای دل، ز بتان دو دیده برگیر
اندیشه ز عالم دگر گیر

تا شحنه غم ترا درین راه
سر بر نگرفت، پای برگیر

شور و شر بیخودیست اینجا
با خود شو و ترک شور و شر گیر

نی نی غلطم که چون اسیران
دنباله جعدهای ترگیر

گر درد سریت هست از عشق
با درد بساز و ترک سر گیر

سرباز مکش ز پای خوبان
گر بی سپر است، بی سپر گیر

خاکی که بر او بتی گذشته ست
از مردم دیده در گهر گیر

خاری که بر او گلی نشسته ست
در دیده میل سرمه برگیر

ور عقل رهت زند به کویش
ترک من مست بی خبر گیر

خسرو، بنشین و دختر رز
با خوش پسران سیمبر گیر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.