۲۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۶۲

گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد
سرهای سران بر در دروازه ندارد

بی منت پیرایه چنانی تو به خوبی
کت هیچ غم غالیه و غازه ندارد

بر باد هوا شد ورق صبر من، آری
دل دفتر کهنه ست که شیرازه ندارد

از آه جگر تاب سیه روی بمانم
گر گریه من روی مرا تازه ندارد

گفتی که چگونه ست غمم در حق خسرو
جانا، چه توان گفت که اندازه ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.