۲۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۳۵

اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند
وگر مراد نبخشی که از تو بستاند؟

به دست تست دلم حال او تو می دانی
که حال آتش سوزنده شمع می داند

برفت آنکه بلای دل است و افت جان
مگر خدای تعالی بلا بگرداند

چه اوفتاد که آن سرو راستین برخاست؟
خیر برید به دهقان که سرو بنشاند

چراغ مجلس روحانیان فرو میرد
گر او به جلوه شبی آستین برافشاند

تحیتی که فرستاده شد بدان حضرت
گر این مقوله نخواند، درو فرو ماند

سرشک دیده خسرو چنین که می بینم
اگر به کوه رسد، کوه را بغلتاند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.