۲۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲۸

به راه عشق سلامت چگونه در گنجد؟
زهی محال که در شوق خواب و خور گنجد

چو تیر غمزه گشاید رفیق تیرانداز
نه دوستی بود ار در میان سر گنجد

چو ما در آرزوی آستانش خاک شویم
غبار کیست که در زلف آن پسر گنجد؟

سخن همان قدری گو که من توانم زیست
نمک همان قدری زن که در جگر گنجد

به دیده تو که با خویش کرده بدخویی
نه مردمی بود ار مردم دگر گنجد

همان بضاعت عشقت بیار و بر دل نه
که درد و غم به دل تنگ بیشتر گنجد

به چشم تنگ تو چندین که ناز رعناییست
چه خوش بود که اگر شرم اینقدر گنجد

مپوش روی ز خسرو که تا ذخیره حشر
رخت بینم چندان که در نظر گنجد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.