۳۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۸۵

چشم فسونگر تو که داد فسون دهد
دانا زمام عقل به دست جنون دهد

خونابه می خورم ز غم و گریه می کنم
آری، شراب گوهر هر کس برون دهد

غم در دل و جگر خورد ار وی بدان بود
هر کو نهال را بدل آب خون دهد

مست نشاط و عیش کجا گردد آدمی؟
دور فلک چو باده به جامش نگون دهد

گفتی برون مده غم خود، چون نهان کنم؟
چون رنگ رخ گواهی حال درون دهد

اجرای جور می کنمت بر خود، ای عجب
شیشه فروش سنگ به دیوانه چون دهد

خسرو ز بهر آنکه خورد سنگ بر درت
خود را میان حلقه طفلان زبون دهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.