۳۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵۶

عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود
صبرم به جستجوی تو رفته ست و می رود

رفتی و بوی زلف تو ماند و هزار دل
دنبال تو به بوی تو رفته ست و می رود

سوی در تو رهبر جانهای عاشقان
بادی که آن به کوی تو رفته ست و می رود

خونابه ایست از دل همچون منی دگر
آبی که آن به جوی تو رفته ست و می رود

باری قصاص بهر چه آموزدت قریب؟
کاین شیوه ها ز خوی تو رفته ست و می رود

در جان همی رود سخن و من نهاده گوش
هر جا که گفتگوی تو رفته ست و می رود

درکش عنان که چون سر خسرو هزار پیش
پیشت ز عشق روی تو رفته ست و می رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.