۲۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۸۶

آنچه بتوان، در غمت جان می کشد
تا بدان غایت که بتوان، می کشد

می کشد خط بر مسلمانی لبت
وانگه از خون مسلمان می کشد

دیده تا خط ترا بالای لب
باد خط بر آب حیوان می کشد

حسن روز افزونت از اوج کمال
روی مه را داغ نقصان می کشد

زلف کاید بر لبت، گویی که دیو
خاتم از دست سلیمان می کشد

آنچه دل یک چند از زلفت کشید
از لب لعلت دو چندان می کشد

گر ز شوخی تیر بر دل می زنی
خسرو بیچاره از جان می کشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.