۴۲۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴۹

چشم من خنده شیرین تو گریان دارد
دل من را لب پر شور تو بریان دارد

خاطرم میل کند با تو و پیدا نکند
سینه ام درد و غمت دارد و پنهان دارد

کس ندارد به جهان آنچه تو داری در حسن
از لطافت همگی پیش تو خود آن دارد

گر نبات خط تو سبز بود، نیست عجب
خضر است آنکه سرچشمه حیوان دارد

جانم از شوق تو، گر خرقه تن کرد قبا
نتوان گفت درین خرقه که نقصان دارد

دل من با سر گیسوی درازت همه شب
تا شبیخون نرود، دست و گریبان دارد

شعر خسرو به مثل سحر حلال است، ولی
نتوان گفت که او پایه حسان دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.