۲۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴۸

گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد
نام رخساره تو نام سما خواهد شد

جعد زنجیر نمای تو بلایی ست کز او
پای دل بسته به زنجیر بلا خواهد شد

زلف هم چون رسنت ماه سما را بگرفت
من ندانم که درین ماه چها خواهد شد

حاجت آن است که من بر در تو کشته شوم
هیچگه حاجت این خسته روا خواهد شد؟

زین کشاکش که تنت راست ببینی، خسرو
ناگهان بند ز بند تو جدا خواهد شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.