۳۴۸ بار خوانده شده

در سبزهای سبز ...

در زیر پلکِ خیس ِ جنگل ،
در سبزهای سبز ِ جنگل ،
"کوچک" ،
چوپان ِ تنهایی ست
که هر غروب در نِی ،
فریاد ِ جنگلی ها را
سر ریز می کند ...
جنگل صدای گمشدگی ست ،
جنگل ،
صمیم ِ وحدتِ ماست
و چشم های کوچک
باور نمی کند ...
اینک صدای او
در پیچ و تاب سرد سیاهکل
گل می دهد .
در زیر پلک های خیس جنگل ،
در سبزهای سبز شمالی ام
کوچک ،
یک نام یا صداست ...
آواره ی غم نشین
هر عصر می نوازد
آهنگِ کهنه را
و با صدای نی لبکش
آنها
برادرانم
گل های هرزه را
با خون ِ پاک خود
تطهیر می کنند ...
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:تلاوت غم ...
گوهر بعدی:سبز ...
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.