۲۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۶۴

باز ترک مست من آهنگ بازی می کند
کس نکرده ست آنکه آن ترک طرازی می کند

زلف او را سر به سر عالم به مویی بسته شد
هندویی را بین کزینسان ترکتازی می کند

از خیالش مانده ام شرمنده، کاندر چشم من
گه گهی می اید و مردم نوازی می کند

جز اشارت نیست سوی لعل تو ما را ز دور
همچو انگشتی که بر حلوا درازی می کند

هر چه اندر روی تو دزدیده می دارد نظر
مردم چشمم به خون خویش بازی می کند

می رود در خون هر سرگشته ای دامن کشان
پس به آب چشم من دامن نمازی می کند

می پرد چون کافران بر جان خسرو تاختن
از برای رغم نام خویش غازی می کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.