۲۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰۰

چشمم همه روز خون تراود
من دانم و دل که چون تراود

نتراوم پیش هیچ مردم
کز مردم دیده خون تراود

دل گر ز تو لخته شد محال است
کاین حال به آزمون تراود

با دیده مگوی راز، ای دوست
زیرا که روان برون تراود

من دست بشویم از تو هر چند
لیکن دیده فزون تراود

گر عقل مرا کسی بکاود
دانم که از او جنون تراود

افسون چه کنی به ریش خسرو؟
کاین بیشتر از فسون تراود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.